توی کوچه پس کوچههای سرشور، جایی است که زندگی از خروس خوان با آدمهایی شروع میشود که به قصد نماز و زیارت راهی حرم میشوند و تا پاسی بعد از نیمه شب حجرهها و مغازههای توی بازارش به روی زائران باز است. انتهای یکی از کوچههای قدیمی آشتی کنان یک مسافرخانه قدیمی دوار هنوز نفس میکشد. از آن مهمان سراهایی که در دو طبقه دایره شده، دور یک حیاط و شعاع دایره به تعدادی اتاق تقسیم شده است هر کدام برای یک یا چند مسافر. آنجا مهمان خانه قدیمی حاج طاهر است مربوط به دهه ۵۰. اسم مهمان خانه را خود حاج طاهر عمدا حک کرد روی تابلو سردر.
توی این چند دهه هم فقط یک بار حاج طاهر دستی به رویش کشیده. درهای چوبی اتاقها را آهنی مغازهای گذاشته و رنگش کرده است. این هم بر میگردد به بیست سال پیش. مهمان خانه حاج طاهر خالی از زرق و برق و تشریفات مرسوم است. دهها بار آمده اند آن را بخرند و کسانی بکوبندش و تبدیلش کنند به یک چند ستاره خوش نقش و نگار که این روزها انواعش زیاد آن طرفها هست. حاج طاهر، اما عقیده دارد اینجا برای کسانی است که میخواهند جایی نزدیک حرم اتراق کنند، شوق زیارت دارند، اما پولشان کم است برای منزل کردن نزدیک بارگاه.
حاج طاهر میگوید: برکت دارد. هرسال دهه محرم، اما این مهمان خانه رخ عوض میکند. توی دهه اول محرم هیچ مردی را نمیشود و نمیتوان توی مهمان خانه پیدا کرد. تنها همین ۱۰ روز است که سکان مهمان خانه سپرده میشود به حاج خانم؛ عیال حاج طاهر. قصه این است که یک کاروان زیارتی یا بهتر بگویم یک هیئت زنانه از مازندران راهی میشوند مشهد و دهه اول محرم را مراسم عزا میگیرند. بیشتر از ۱۰ سال است که این روضه زیارتی توی این مهمان خانه برگزار میشود.
دو روز قبل از رسیدن کاروان مازندران، هیچ مسافری پذیرفته نمیشود. مهمان خانه آب و جارو میشود، سیاهی و کتیبه نصب میشود و تبدیل میشود به حسینیه. بعد کلید این حسینیه تحویل حاج خانم میشود. کارگر و خانه دار و کارمند هم میروند به مرخصی و هرکدام از این جایگاهها را یکی از اعضای کاروانی که میرسد به عهده میگیرد. زنهای زیادی هم از همسایهها و منازل آن حوالی به این مهمان خانه حسینیه شده اضافه میشوند. خلاصه اینکه ته این کوچههای باریک قدیمی گاهی زندگی یک جور دیگر جریان دارد.
عکس: امیر عنایتی